userfiles/images/logo.png

بقیه اش یادم نیامد!!

بقیه اش یادم نیامد!!

دسته: حکایت ها
منتشر شده در یکشنبه, 28 مهر 1392 23:30
بازدید: 3301

 jaafari1مرحوم علامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) می فرمودند:

شخصی از اهالی یک روستایی آمد و گفت: آقا آیا ممکن است برای تبلیغ به روستای ما بیایی؟ در خواست ایشان به من برخورد و گفتم: خیر.

سپس رفتم جلو برای خواندن نماز جماعت، گفتم :«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ -إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» بقیه اش یادم رفت دوباره تکرار کردم اما باز هم بقیه اش یادم نیامد از پشت سرم همان روستایی گفت: «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ».

  • هیچ نظری یافت نشد

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.